پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
نوشته شده در 25 شهريور 1389
بازدید : 2500
نویسنده : TAKPAR

گرگ هاری شده ام

هرزه پوی و دله دو .

شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز

می دوم ، برده ز هر باد گرو

چشمهایم چو دو کانون شرار

صف تاریکی شب را شکند

همه بی رحمی و فرمان فرار…

 

گرگ هاری شده ام! خون مرا ، ظلمت زهر

کرده چون شعله ی چشم تو سیاه

تو چه آسوده و بی باک خرامی به برم

آه... ، می ترسم ، آه...

 

آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق

که تو خود را نگری

مانده نومید ز هر گونه دفاع

زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی

پوپکم ! آهوکم!

چه نشستی غافل؟

کز گزندم نرهی ، گرچه پرستار منی!

 

پس ازین دره ی ژرف

جای خمیازه ی جادو شده ی غار سیاه

پشت آن قله ی پوشیده ز برف

نیست چیزی ، خبری

ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود

جز فریب دگری.

 

من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعله ی پاک

بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم

                  

منشین با من! ، با من منشین!

تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟؟؟

 

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من

چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟

یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز

بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست؟

 

دردم این نیست ولی

دردم این است که من بی تو دگر

از جهان دورم و بی خویشتنم

 

پوپکم ! آهوکم!

تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم!

 

مگرم سوی تو راهی باشد

چون فروغ نگهت

ورنه دیگر به چه کار آیم من

بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت

                  

منشین اما با من ، منشین!

تکیه بر من مکن! ، ای پرده ی طناز حریر!

که شراری شده ام

               

پوپکم ! آهوکم!

گرگ هاری شده ام !

 اخوان ثالث


:: موضوعات مرتبط: ﺷﻌﺮ و ﻗﻄﻌﺎت ادﺑﯽ , ,
:: برچسب‌ها: تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 56 صفحه بعد